اولین گام در خلق هویت برند، تعریف ارزشهای آن است. این ارزشها نه تنها به برند هویت میبخشند، بلکه راهنمای عملکرد آن در تمام جوانب خواهند بود و در تمامی تصمیمات، اقدامات و تعاملات آن نمود پیدا میکنند.
ارزشهای برند (Brand Values) باید فراتر از کلیشهها باشند و به طور مشخص و قابل اندازهگیری تعریف شوند. همچنین، این ارزشها باید به طور واضح به مخاطبان اطلاعرسانی شوند و اطمینان حاصل شود که در فرهنگ سازمانی نیز نهادینه شده و تمامی کارکنان بر اساس آنها عمل میکنند.
ارزشهای برند باید بهگونهای تعریف شوند که به عنوان قطبنمای اخلاقی و راهنمای رفتاری برای کل سازمان شناختهشده و قابلفهم باشند.
ارزشهای برند از یک سو به شخصیت آن ربط دارند و از سوی دیگر به منافع اقتصادی آن گره خوردهاند. همچنین، ارزشهای برند، خواستههای مشتریان را به شیوههایی که از طریق آنها سازوکار عملیاتی و اقتصادی برند محقق میشود، متصل میسازند. در واقع، از طریق این ارزشهاست که یک برند نشان میدهد چگونه فراتر از تمرکز بر محصولات و لیست قیمت خدمات خود، برای مشتریانش ارزش خلق میکند و این ارزشها چه مواردی را دربرمیگیرند.
از آنجا که ارزشهای برند، آورده متمایزی به بازار و مشتریان ارائه میدهند، از آنها به ارزش پیشنهادی برند (Brand Value Proposition) یاد میشود. به عبارت دیگر، ارزش پیشنهادی برند مجموعهای از مزایا، ارزشها و ویژگیهایی است که یک برند به مشتریان هدف خود ارائه میدهد تا آنها را متقاعد کند محصولات یا خدماتش را انتخاب کنند.
این ارزش، دلیلی است که مشتری باید این برند را به جای رقبایش انتخاب کند.
چرا تعریف ارزشهای برند اهمیت دارد؟
- ایجاد هویت و تمایز
ارزشهای برند، جوهره و باورهای اساسی سازمان را بیان میکنند و آن را از رقبا متمایز میسازند. این ارزشها به مخاطبان نشان میدهند که برند شما به چه چیزی اهمیت میدهد و چه اصولی را دنبال میکند. - جذب مخاطبان همسو
مشتریان امروزی به دنبال برندهایی هستند که با ارزشهای شخصی آنها همخوانی داشته باشند. تعریف واضح ارزشهای برند، مخاطبانی را جذب میکند که با این ارزشها همراستا هستند و احتمال بیشتری دارد که به مشتریان وفادار تبدیل شوند. - ایجاد ارتباط عاطفی
ارزشهای برند میتوانند ارتباط عمیقتری با مخاطبان ایجاد کنند. وقتی مشتریان احساس میکنند که برند شما به چیزهایی اهمیت میدهد که برای آنها نیز مهم است، یک پیوند عاطفی شکل میگیرد. - راهنمایی تصمیمگیری
ارزشهای برند به عنوان یک چارچوب اخلاقی عمل میکنند و در تمام سطوح سازمان، از تصمیمات کلان استراتژیک گرفته تا رفتارهای روزمره کارکنان، راهنمای عمل هستند. این امر از ناهماهنگیها جلوگیری میکند و اطمینان میدهد که تمام اقدامات در راستای هویت برند انجام میشوند. - تقویت فرهنگ سازمانی
ارزشهای برند، فرهنگ داخلی سازمان را شکل میدهند. وقتی کارکنان ارزشهای برند را درک کرده و به آنها پایبند باشند، یک محیط کاری مثبت، منسجم و هدفمند ایجاد میشود. - افزایش شفافیت و اعتماد
به اشتراک گذاشتن ارزشهای برند با مخاطبان، حس شفافیت و صداقت را تقویت میکند و به ایجاد اعتماد بین برند و مشتریان کمک میکند. - بهبود بازاریابی و ارتباطات
ارزشهای برند، مبنای پیامهای بازاریابی و ارتباطی قرار میگیرند. این امر به ایجاد محتوای معنادار و مرتبط با مخاطبان کمک میکند. - ایجاد مزیت رقابتی پایدار
ارزشهای اصیل و معتبر، تقلیدناپذیر هستند و میتوانند یک مزیت رقابتی پایدار برای برند ایجاد کنند. - ایجاد چارچوب استراتژیک
ارزشهای برند به عنوان یک ستون فقرات برای تدوین استراتژیهای بازاریابی، ارتباطات و توسعه محصول عمل میکنند. تمام برنامهریزیها باید با این ارزشها همسو باشند. - تعیین شاخصهای کلیدی عملکرد (KPIs)
ارزشهای برند میتوانند در تعیین KPIs مرتبط با مسئولیت اجتماعی، رضایت مشتری و تعامل کارکنان نقش داشته باشند. - تسهیل فرآیندهای برندسازی
ارزشهای برند، مبنای تصمیمگیری در مورد عناصر بصری برند (رنگها، فونتها، تصاویر) و لحن کلامی برند قرار میگیرند. - اندازهگیری همسویی برند
ارزشهای برند میتوانند به عنوان معیاری برای ارزیابی همسویی تمام فعالیتهای برند با هویت اصلی آن مورد استفاده قرار گیرند. - مدیریت ریسک و بحران
در زمان بروز بحران، ارزشهای برند میتوانند به عنوان راهنمایی برای نحوه واکنش و برقراری ارتباط با ذینفعان عمل کنند و از آسیب به اعتبار برند جلوگیری کنند. - پشتیبانی از مسئولیت اجتماعی
ارزشهای برند اغلب مبنای برنامههای سازمان در رابطه با مسئولیتهای اجتماعی آن قرار میگیرند و نشان میدهند که برند به فراتر از سودآوری اهمیت میدهد. - تأثیر بر معماری برند
در سازمانهایی با چندین زیرمجموعه یا محصول، ارزشهای برند میتوانند به عنوان یک چسب هویتی عمل کرده و انسجام را حفظ کنند.
تعریف ارزشهای برند با تحلیل عمیق آن و مبتنی بر شناسایی موارد زیر محقق میشود:
- ارزشهای اصلی (Core Values) و باورهای اساسی که برند بر آنها استوار است و رفتار آن را هدایت میکند.
- ماموریت (Mission) یا هدف اصلی و دلیل وجودی برند.چشمانداز (Vision) یا آرزو و تصویر بلندمدت برند راجع به آینده.
- مخاطبان هدف (Target Audience) و شناخت دقیق نیازها، خواستهها، انگیزهها و ویژگیهای آنها.
- جایگاه رقابتی (Competitive Landscape) و تحلیل رقبا، نقاط قوت و ضعف آنها و فرصتهای تمایز.
این موارد باید منجر به تعریف ارزش پیشنهادی منحصر به فرد (Unique Value Proposition - UVP) شوند که به طور مشخص به این پرسش پاسخ میدهد: چه چیزی برند شما را از رقبا متمایز میکند و چه منفعتی برای مشتریان دارد؟
چگونه ارزشهای برند را طی یک فرآیند مشارکتی تعریف کنیم؟
- برگزاری جلسات طوفان فکری
با حضور ذینفعان کلیدی (مدیران، کارکنان بخشهای مختلف) جلساتی برگزار کنید و ایدههای مربوط به ارزشهای اساسی سازمان را جمعآوری کنید. - تحلیل ارزشهای موجود
بررسی کنید که در حال حاضر سازمان به چه چیزهایی اهمیت میدهد و چه اصولی در رفتارهای آن مشهود است. - شناسایی ارزشهای تمایزآفرین
ارزشهایی را انتخاب کنید که برند شما را از رقبا متمایز میکند و برای مخاطبان هدف جذاب است. - تعیین ارزشهای کلیدی
از میان ایدهها، 3 تا 5 ارزش اصلی و محوری را انتخاب کنید که به بهترین نحو هویت برند را منعکس میکنند. تعداد محدود ارزشها به تمرکز و یادآوری آسانتر کمک میکند.. - تعریف و تبیین هر ارزش
برای هر ارزش، یک تعریف واضح و مختصر ارائه دهید و توضیح دهید که این ارزش در عمل چگونه در سازمان و تعامل با مخاطبان تجلی پیدا میکند. از عبارات کلی پرهیز کنید و مثالهای ملموس ارائه دهید. - اولویتبندی ارزشها
در صورت نیاز، ارزشهای کلیدی را بر اساس اهمیت آنها برای برند اولویتبندی کنید. - مستندسازی و انتشار
ارزشهای برند را به صورت رسمی مستند کنید و آنها را به طور گسترده در داخل و خارج سازمان کسبوکار منتشر کنید. - نهادینهسازی و ترویج
اطمینان حاصل کنید که ارزشهای برند در تمام فرآیندها، تصمیمگیریها و رفتارهای سازمان کسبوکار نهادینه شده و به طور مداوم ترویج میشوند. - بازبینی دورهای
ارزشهای برند را به صورت دورهای بازبینی کنید تا اطمینان حاصل شود که همچنان با هویت و اهداف سازمان همسو هستند.
ارزشهای برند، اهداف آن را نیز مشخص میکنند؛ یعنی آنچه برند قرار است به مخاطبان منتقل کند. همچنین
جایگاهیابی برند (Brand Positioning) را نیز رقم میزنند؛ یعنی چگونگی بهیادسپاری برند در ذهن مخاطبان نسبت به رقبا. بنابراین، تحلیل رقبا برای تعریف ارزشهای برند از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است و به مثابه نگاه کردن به نقشه میدان نبرد قبل از هر اقدامی است. این تحلیل به برند کمک میکند تا جایگاه خود را در بازار بهتر بشناسد، فرصتها و تهدیدها را شناسایی کند و استراتژیهای مؤثرتری تدوین نماید.
چرا تحلیل رقبای برند اهمیت دارد؟
- شناخت محیط رقابتی
تحلیل رقبا به شما کمک میکند تا درک کنید چه کسانی در حال رقابت با شما هستند، چه خدماتی ارائه میدهند و چگونه در بازار فعالیت میکنند. این شناخت، دید واضحتری از پویاییهای صنعت به شما میدهد. - شناسایی فرصتهای تمایز
با بررسی نقاط ضعف رقبا، میتوانید خلاءهای موجود در بازار و نیازهای برآورده نشده مشتریان را شناسایی کنید و از این فرصتها برای متمایز کردن برند خود و ارائه ارزش منحصربهفرد استفاده کنید. - جلوگیری از اشتباهات
با آگاهی از نقاط ضعف رقبا، میتوانید از تکرار اشتباهات آنها در استراتژیها و عملیات خود اجتناب کنید. - الهامگیری و نوآوری
بررسی نقاط قوت رقبا میتواند ایدههای جدیدی برای بهبود محصولات، خدمات و استراتژیهای بازاریابی شما ارائه دهد. این به معنای تقلید نیست، بلکه الهامگیری و نوآوری بر اساس موفقیتهای دیگران. - تعیین اهداف واقعبینانه
با شناخت عملکرد رقبا (نقاط قوت و ضعف)، میتوانید اهداف واقعبینانهتری برای برند خود تعیین کنید. - بهبود استراتژیهای بازاریابی و فروش
تحلیل نحوه بازاریابی و فروش رقبا (کانالها، پیامها، قیمتگذاری) میتواند به شما در بهینهسازی استراتژیهای خود کمک کند. - پیشبینی واکنشهای رقبا
درک استراتژیها و نقاط قوت و ضعف رقبا میتواند به شما در پیشبینی واکنشهای آنها به اقدامات برندتان کمک کند. - جمعآوری دادههای ساختاریافته
ایجاد فهرست رقبا و نقاط قوت و ضعف آنها، یک ساختار برای جمعآوری و سازماندهی اطلاعات مربوط به بازار فراهم میکند. - امکان مقایسه کمی و کیفی
با فهرست کردن خدمات و ویژگیها، میتوانید مقایسههای کمی (مثلاً قیمت، تعداد ویژگیها) و کیفی (مثلاً کیفیت رابط کاربری، سطح خدمات مشتریان) بین برند خود و رقبا انجام دهید. - شناسایی الگوها و روندها
تحلیل دادههای مربوط به رقبا در طول زمان میتواند الگوها و روندهای موجود در بازار را آشکار سازد. - پایهگذاری تحلیلهای پیشرفتهتر
این فهرست و تحلیل اولیه، پایهای برای انجام تحلیلهای پیچیدهتر مانند تحلیل SWOT رقبا، تحلیل موقعیتیابی (Perceptual Mapping) و تحلیل ارزش پیشنهادی رقبا فراهم میکند. - بهینهسازی تخصیص منابع
شناخت نقاط قوت و ضعف رقبا میتواند به شما در تخصیص بهینهتر منابع (مالی، انسانی، بازاریابی) در جهت تقویت نقاط قوت خود و مقابله با نقاط قوت رقبا کمک کند.
چگونه فهرست رقبا و نقاط قوت و ضعف آنها را تهیه کنیم؟
- جستجوی آنلاین
از موتورهای جستجو، شبکههای اجتماعی و وبسایتهای مرتبط با صنعت خود برای شناسایی رقبای مستقیم و غیرمستقیم استفاده کنید. - پرسش از مشتریان
از مشتریان فعلی خود بپرسید که چه برندهای دیگری را در نظر میگیرند یا از آنها استفاده کردهاند. - بررسی گزارشهای صنعتی
گزارشهای تحقیقات بازار و تحلیلهای صنعت میتوانند فهرستی از بازیگران اصلی بازار را ارائه دهند. - شرکت در رویدادهای صنعتی
نمایشگاهها، کنفرانسها و سمینارها فرصت خوبی برای شناسایی رقبا هستند. - ایجاد یک جدول یا پایگاه داده
اطلاعات مربوط به هر رقیب را در یک ساختار منظم ثبت کنید. ستونهایی برای نام برند، وبسایت، خدمات/محصولات اصلی، مخاطبان هدف، مدل کسبوکار و کانالهای توزیع ایجاد کنید.. - دستهبندی رقبا
رقبا را به دستههای مستقیم (ارائه دهنده محصولات/خدمات مشابه به همان مخاطبان) و غیرمستقیم (ارائه دهنده راه حلهای جایگزین برای همان نیاز) تقسیم کنید. - تجربه کاربری
محصولات و خدمات رقبا را خودتان تجربه کنید. رابط کاربری، کیفیت، عملکرد و خدمات مشتریان آنها را ارزیابی کنید. - مطالعه نظرات مشتریان
نظرات و بازخوردهای آنلاین مشتریان رقبا در وبسایتها، شبکههای اجتماعی، فرومها و سایتهای بررسی را به دقت مطالعه کنید. این نظرات اغلب نقاط قوت و ضعف واقعی را آشکار میکنند. - تحلیل محتوای بازاریابی
محتوای وبسایت، بلاگ، شبکههای اجتماعی و تبلیغات رقبا را بررسی کنید تا پیامها، ارزشهای پیشنهادی و نحوه ارتباط آنها با مخاطبان را درک کنید. نقاط قوت در پیامرسانی یا ضعف در آن را شناسایی کنید. - بررسی قیمتگذاری
ساختار قیمتگذاری رقبا، تخفیفها و شرایط پرداخت آنها را بررسی کنید. آیا قیمت آنها یک نقطه قوت است یا ضعف؟ - تحلیل حضور آنلاین
سهولت استفاده از وبسایت و اپلیکیشن، کیفیت محتوا، سطح تعامل در شبکههای اجتماعی و استراتژی SEO آنها را ارزیابی کنید. - ایجاد ستونهای جداگانه برای نقاط قوت و ضعف
در جدول یا پایگاه داده رقبا، ستونهایی برای ثبت نقاط قوت و ضعف در زمینههای مختلف (محصول/خدمت، قیمتگذاری، بازاریابی، خدمات مشتریان، تجربه کاربری، برندینگ، نوآوری و غیره) ایجاد کنید. - استفاده از ماتریس SWOT برای هر رقیب
برای هر رقیب یک ماتریس SWOT جداگانه تهیه کنید تا نقاط قوت و ضعف داخلی آنها و فرصتها و تهدیدهای خارجی پیش روی آنها را به طور ساختاریافته تحلیل کنید. - امتیازدهی و رتبهبندی
میتوانید برای هر نقطه قوت و ضعف، یک امتیاز یا رتبه بر اساس اهمیت آن برای مشتریان یا تأثیر آن بر بازار تعیین کنید. این کار به شما کمک میکند تا بر مهمترین عوامل تمرکز کنید.
تکامل سازمانی برند وابسته به قدرت همسوسازی بخشهای مختلف آن است؛ فرآیندی که در آن، همه افراد در یک کسبوکار با درک مشترکی از ارزشها و اهداف هماهنگ میشوند. از این رو، یک برند باید در کنار مدل کسبوکار خود به طرح ارزشهای پیشنهادی و سنجش و پایش مستمر آنها بپردازد تا این زبان مشترک را در جهت رشد و بازآفرینی مکرر تقویت کند.